کسالت در انسان:
فهمیدن اینکه کسالت یا کسل بودن را تجربه می کنیم کشفی بسیار بزرگ است؛ این امر باعث شروعی بزرگ در زندگی است؛ چند نکته ضروری است که در این رابطه بدانیم :
کسل بودن منحصر به خود انسان است؛ برای اینکه تنها انسان است که آگاهانه برای تغییر و تحول در زندگی تصمیم می گیرد؛ همچنین کسل بودن نشانه ای مبارک برای زندگی جدید است.
با پست های اختصاصی بسوی خدا با ما همراه باشید.
تظاهر انسان محکوم به کسالت است:
انسان های وارسته و متعالی کسل نخواهند شد و برعکس انسان های متظاهر محکوم به کسلی هستند؛ انسان های متظاهر زندگی خود را به دو بخش تقسیم می کنند؛ خود واقعی را سرکوب می کنند و تظاهر به زندگی دروغین می کنند؛ پس منشاء کسلی زندگی دروغین و اشتباه است؛ اگر یاد بگیری تمام کارهای خود را با صمیم قلب و از ته دل انجام بدهی هیچگاه کسل نخواهی شد.
علت های کسالت در انسان:
کل انسانیت دچار کسل بودن شده است؛ در این دنیا هیچکس سر جای خود قرار نگرفته و انسان ها در جاهایی هستند که متعلق به آنها نیست؛ چرا از خودت خسته می شوی؟ چون هیچوقت با خودت رو راست نبودی؛ چرا زندگی برایت کسل کننده شده؟ چون به خودت احترام نگذاشته ای و قدر خودت را ندانسته ای؛ تو نیرویی هستی که توان نداری؛ نیرو چه زمانی بوجود می آید؟ زمانی که دو قطب با هم جریان داشته باشند یک قطب خودت و یک قطب هم خداست؛ نیرو بین این دو قطب ایجاد می شود.
رفع کردن کسالت:
وجود خود را آنطور که هست بپذیر و بدان که تو تنها در قبال خودت و خدای خودت مسئول هستی نه در مقابل افکار و عقیده مردمی که فقط ادعا دارند که بهتر از تو می دانند؛ منظور از لغت مسئول، وظیفه و تعهد نیست یعنی برخورد با واقعیت و جوهر زندگی است.
سکوت حقیقی:
ذهن مراقبه گر از جنس سکوت است و این سکوت از نوعی نیست که بتوان از طریق فکر به آن اندیشه کرد؛ این سکوت زمانی است که فکر (تمام واژه ها و تصورات) کسی که مدیتیشن انجام می دهد به فرکانس یکنواختی برسد (ثبات).
در همه چیز خدا را دیدن یعنی در همه جا همه را یکی دیدن است.
این سکوت می تواند در میان میلیون ها اصوات و حرکات جریان داشته باشد؛ این سکوت وقتی است که فکر بکلی متوقف می شود.
تجربه خدا با سکوت حقیقی:
خدا به دو چیز تعبیر می شود : صوت و نور.
ما چیزی را می بینیم و چیزی را می شنویم؛ وجه صوتی دو نوع است، یک صوت که ما از قالب آن مسایل را درک کنیم؛ با هر صحبتی خدا را قسمت می کنیم؛ در سکوت کامل، خدا را کامل تجربه می کنیم؛ ذهن انسان می تواند همان ذهن مذهبی باشد؛ وقتی خودت را می فهمی و خودت را زیر نظر می گیری نوع حرف زدن، نوع راه رفتن، خندیدن، جنس کینه ها و نفرت ها و همه و همه را زیر نظر داری یک انسان مراقبه گر هستی؛ این هم مدیتیشن است و هم آگاهی حاصل از آن.
مفهوم مدیتیشن:
مدیتیشن نه پایانی دارد و نه آغازی؛ کل زندگی مدیتیشن است؛ در مدیتیشن غیرفعال نتایج تجربیات مدیتیشن فعال را خواهی دید؛ مدیتیشن این است که بفهمیم آیا می توانیم با تمام اندیشمندی و چالاکی که از مغز خود سراغ داریم آن را به سکوت دعوت کنیم؟
بایستی یاد بگیریم که سکوت و آرامش با یکدیگر در ارتباطند؛ سکوت بیکران از ذهن بیکران که در آن مرکزی نیست، سرچشمه می گیرد.
عشق خالص جهشی در مسیر تکاملی:
اگر مسیر تکاملی را به دایره تشبیه کنیم ظاهر قضیه این است که باید تمام دایره را دور بزنی در حالی که خدای تو در کنارت هست و فقط کافی است که برگردی به خدای خود نگاه کنی؛ یک عشق خالص به خدا می تواند جهشی ایجاد کند و تو را از این دایره نجات دهد؛ بدون استاد مجنون وار به دور این دایره می گردی و راهی به مرکز نداری؛ اگر او را پیدا کنی خودت دایره و عاشق و معشوق و مرکز و همه چیز می شوی و آن موقع می فهمی همه چیز در خودت پیدا می شود.
(علی ، علوی نمی خواهد، خود علی را می خواهد؛ علی کسی را نمی خواهد که تقلید کند).
مدیتیشن کار سختی است، چرا؟
بایستی یاد بگیری که عالیترین شکل نظم را در خودت بوجود بیاوری؛ مدیتیشن تقلید نیست بلکه انضباطی است که از آگاهی و بیداری مداوم سرچشمه می گیرد؛ مدیتیشن حرکتی آگاهانه همراه با زندگی روزانه است نه لحظه ای سکوت در انزوا؛ داشتن یک زندگی ساده به معنای درست پیروی کردن از اخلاق اجتماعی نیست بلکه رهایی از حسادت و کینه ها و نفرت هاست؛ رها شدن از کینه ها با اراده نمی شود؛ هر کاری را بخواهی به زور انجام دهی بدتر می شود؛ زمانی که آگاهی رشد می کند، زمانی که به همه محبت کنی، آن محبت به دست خود خداوند می رسد.
هدف از زندگی محکومانه انسان در زمین:
خدا انسان ها را در بهشت آفرید، همه در حال کیف کردن بودند و کسی به درد دیگری نمی رسید؛ خدا نهیب زد، انسان را محکوم کرد که روی زمین زندگی کند تا رسم وفا و محبت را بیاموزد و بالا بیاید؛ در واقع هارمونی را تجربه کند؛ حتی محبت کردن به عروسکت هم می تواند تو را به خدا برساند.
مدیتیشن بدون معرفت خود و خویشتن بسیار حقیر و کم اهمیت است؛ رهایی زمانی بوجود می آید که از خویش نفسانی فاصله بگیری…
خدمت واقعی برای خلق ، دعا کردن است…
از پیج اینستاگرام ما بازدید نمایید