خودشناسیفیزیک و متافیزیکماوراء

متافیزیک چیست و داستان آفرینش انسان از منفی بی نهایت به مثبت بی نهایت

متافیزیک - آفرینش

متافیزیک چیست و چه کاربردی دارد؟

امروزه همه مردم با شنیدن نام متافیزیک به یاد قدرت‌های جادویی می افتند؛ بعضی آنها را تکذیب و بعضی تأیید می‌کنند و عده‌ای هم بی تفاوت هستند؛ هر کس که می‌خواهد از متافیزیک صحبت کند، خود را آماده می‌کند تا کلمات و جملات سنگین سرهم کرده و یا کارهای خارق العاده از خود نشان دهد.

ولی واقعاً متافیزیک چیست؟

متافیزیک را کسی می‌فهمد که ابتدا از دنیای مادی و فیزیکی بهره‌ای جسته و قدری آن را درک کرده است؛ کسی که در مورد دنیای فیزیکی تحقیق و تفحص کرده و از اطراف خود باخبر است؛ متافیزیک علمی است که انسان را به ورای دنیای فیزیکی می‌برد؛ چیزی و جایی بالاتر از فیزیک.

متاسفانه در ذهن همه جا گرفته که قدرت متافیزیکی منحصر به انجام کارهای خارق العاده ای مثل هیپنوتیزم کردن دیگران و از دیوار رد شدن و غیب گوئی و… است؛ ولی متافیزیک واقعی یعنی از خود رد شدن؛ از دیوار رد شدن را هر کسی می‌تواند با یک سری تمرینات سخت و مداوم به دست آورد؛ ولی از خود گذشتن کار هر کسی نیست؛ از مال خود، از فرزند خود، از همسر خود، از زندگی خود و نهایتاً از وجود خود گذشتن، کار یک متافیزیسین واقعی است.

هدف متافیزیک :

متافیزیک واقعی انسان را به خدا نزدیک و نزدیک‌تر می‌کند، تا جایی که بین خود و خدای خود فاصله نبیند؛ شما می‌توانید با یک سری تمرینات و ریاضت‌ها در خود، انرژی خود را بالا ببرید و توانایی هیپنوتیزم فرد مقابل خود را پیدا کنید، ولی واقعاً این به چه دردی می‌خورد، اگر خودتان را نشناخته باشید؟! زمانی این هیپنوتیزم دیگران به درد شما می‌خورد که خدای خود را پیدا کرده باشید و این خدای واقعی خودش، هم شما و هم دیگران را تحت تأثیر قرار می‌دهد؛
متافیزیک واقعی به شما کمک می‌کند که خودتان را بشناسید و خودتان را پیدا کنید؛ هیچگاه از خودتان سؤال کرده‌اید که واقعاً چه کسی هستید؟ و در این دنیا چه می‌کنید؟ چرا اینجا متولد شده‌اید؟ چرا در این خانواده زندگی می‌کنید؟ چرا این شغل را دارید؟ و چرا همسر شما این شخص است و دیگری نیست؟ و هزاران چرای دیگر…

آیا عصبانیت خود را دیده‌اید؟ و آیا شادی خود را فهمیده‌اید؟ و می دانید که چه چیزی شما را خوشحال و چه چیزی شما ناراحت می‌کند؟ و چرا؟
در متافیزیک واقعی جواب تمام این سؤال‌ها را پیدا می‌کنید و این خودشناسی بزرگترین قدرت را به شما می‌دهد؛
آیا هیچگاه از خود پرسیده‌اید که رابطه شما با خداوند چگونه است؟ شما؛ خود شما؛ خداوند به شما چگونه می‌نگرد؟ و شما به خدا چگونه؟ آیا از خود پرسیده‌اید که قبل از تولد کجا بوده‌اید؟ و بعد از مرگ کجا می‌روید؟ و هزاران سؤال دیگر…

اگر متافیزیک را بطور واقعی پیدا کنید و بشناسید؛ جواب این سؤالات پیدا می‌شود و آنگاه وجود درونی شما عوض می‌شود و این عوض شدن شما، این عوض کردن خودتان به دست خودتان، یعنی تولدی دوباره در درون؛ یعنی متولد کردن خودتان در خودتان؛ یعنی قدرت متافیزیکی.

چه زمانی متافیزیک واقعی را می شناسیم؟

اگر به سراغ متافیزیک می آیید به خودتان نگاه کنید و هر روز خود را محک بزنید؛ اگر آرامش شما بیشتر شده، درست قدم بر می‌دارید وگرنه بایستید و به عقب برگردید؛ اگر عبادت شما غنی‌تر شده راهتان درست است؛ اگر توانائی خدمت به دیگران پیدا کرده‌اید، ادامه دهید که راهتان درست است؛ اگر مهر و محبت شما زیاد شده، واقعاً متافیزیکی را فهمیده‌اید.
متافیزیک واقعی شما را پله پله جلو می‌برد تا به ملاقات خدا نائل شوید و پله‌های این نردبان خدمت به بندگان خدا، عبادت و نیایش، مهر و محبت، آرامش و صفای باطنی است؛

چرا انسان ؟!

و خدا، انسان را آفرید؛ آفرینشی که خود را مبهوت کرد؛ تبارک الله احسن الخالقین؛ چه چیزی تبریک دارد؟ چه خلقتی بوده که خالق خود را متحیر ساخته و این اوج بلوغ آفرینش است؟ آفرینشی دائمی یکپارچه و همواره تازه و نو…
نمی‌دانم از چه بنویسم؟ از خدا یا از انسان؟ از آفرینش خدا، از تازگی و سرزندگی خداوند و یا از خمودگی و جهالتی که انسان امروزه دچار آن است! خدا هنوز هم می‌آفریند و هنوز هم به خود تبریک می‌گوید؛ هنوز هم در کارهای خودش شگفت زده می‌شود؛ ولی انسان در جا زده است!! در همان نقطه اول مانده و این خلقت عظیم همچنان بیکار مانده است؛ انسان با پیچیدگی‌های عظیم خلقت؛ کامل‌ترین مخلوق خداوندی در کار خودش مانده است! و خالق خسته از تنبلی‌های انسان!

داستان عجیبی است، داستان آفرینش!

اینکه چگونه شروع شد؟ چرا شروع شد؟ و به کجا انجامید و می‌انجامد؟ اینکه آیا آغازی برای آن است یا می‌توان پایانی برایش رقم زد؟
خدا می‌آفریند چون خداست؛ چون اقتضای طبیعتش، لطف و رحمت است؛ از سر لطف ربانیت می‌آفریند و از سر رحم رحمانیت زندگی می‌بخشد… انسان تمامی آنچه را که خدا آفریده در درون خود دارد؛ از آغاز تا پایان خلقت در درون هر آدمی نهفته است و هیچکس از این راز باخبر نیست.
همگی نسخه اصلی آفرینش را درون خودمان داریم ولی به این ظواهر بیرونی اکتفا می‌کنیم؛ چرا که دستیابی به آن نسخه اصلی مستلزم گذشتن از یک سری لذایذ و رفاه است؛ ما به این زندگی عادت کرده‌ایم و از سر عادت خیلی از امور خود را می‌گذرانیم و فکرش را هم نمی‌کنیم که غیر از این می‌توان بود.

همگی چشممان به دست دیگران است تا برایمان رقم بزنند که چه بخوریم و چه بپوشیم و… و اگر کسی خواست در این میان قد علم کند و راه خودش را برود، مطرود و غیر عادی جلوه می‌کند؛ چیزی که خدا خلق کرده، موجودی است که توانایی‌های بسیاری دارد؛ این جسم فیزیکی حداقل و پائین ترین حد وجودی انسان است؛ وجود انسان از منفی بی نهایت تا مثبت بی نهایت گسترده است و این کل یعنی خود خدا…

ساده زیستن راهی برای نزدیک شدن به خداوند :

جالب است که برای دریافت این امواج با این پهنه وسیع فقط کافی است ساده باشیم و ساده زندگی کنیم؛ سادگی یعنی اینکه خودت باشی، بی هیچ فکری و اندیشه‌ای؛ طبیعی و سرزنده و در زمان حال زندگی کنی؛ سادگی را با حماقت یکی نکن؛ یک انسان ساده به بیان ما، انسان آگاه به همه امور اطراف خود است؛ انسانی که مانند عقاب بر همه چیز احاطه دارد و خود را یک مجرا برای عبور انرژی کل قرار داده است؛
این شخص خودش هم نمی‌داند که چگونه ولی واسطه‌ای در دست خداوند است، (همکار خداوند)؛ در لحظاتی که همکار خدا می‌شوی بی آنکه علمی را خوانده باشی از آن مطلع می‌شوی و آن را آموزش می‌دهی.

پویایی زندگی و درک خداوند :

خدا انسان را آفرید تا او از منفی بی نهایت به مثبت بی نهایت برود و نهایتاً این کل را در خود داشته باشد؛ در هر جایی که بمانی منجر به عقب گرد تو خواهد شد؛ حتی اگر در اوج مثبت هم بمانی به ضلالت رفته‌ای؛ خیلی جالب است که این آموزش تمامی ندارد؛ هر لحظه با لحظه دیگر فرق می‌کند؛ هر ثانیه‌ات با ثانیه‌ای دیگر متفاوت است؛ هر روز چیزی تازه را می‌شناسی و می‌فهمی و می‌فهمانی؛ جالب‌تر اینکه وقتی نکته‌ای را برای کسی باز می‌کنی، همزمان هزاران نکته در درون خودت شکوفا می‌شود؛ خدا و انسان آنقدر بر هم منطبق هستند که گاهی نمی‌توانی آنها از هم جدا کنی…

 

اختصاصی بسوی خدا لینک پیج ما در اینستاگرام

آیتم های مشابه

دوره های هفت ساله زندگی انسان

موکتی

روح و آگاهی و نفس در مسیر سیر و سلوک معنوی و خودشناسی

موکتی

آگاهی و نقش آن در ارتباط با کالبدهای سه گانه فیزیکی، اثیری و علّی

موکتی

1 comment

آیاتا 1 اکتبر 2022 at 12:04 ب.ظ

با سلام،
متافیزیک به معنای ماوراء طبیعت نمی باشد بلکه در کنار فیزیک و آنهم از لحاظ زمینی یعنی ماقبل و مابعد طبیعت. از دیدگاه ارسطو متافیزیک به معنای یکی بودن و در هم تنیده بودن عالم ایده ها یا ماوراء طبیعت و عالم محسوسات یا طبیعت افلاطون. به بیانی دیگر متافیزیک یعنی یکی بودن عالم ملکوت یا غیب با عالم ملک یا شهود. یکی بودن دو سرزمین دین مسیحیت ؛ یکی زمینی و دیگری آسمانی و یکی بودن سه عالم دین اسلام یعنی دنیا و برزخ و آخرت و یا یکی بودن جهان فانی و باقی شاعران و ادیبان و عارفان پارسی و فارسی زبان و یا یکی بودن عالم ماده و معنا و یا عالم امر و تکوین. لذا انسان تا نتواند بطور کامل ظاهر و باطن طبیعت و کیهان یا جهان و طبع خودرا شناسایی کند هرگز به شناخت کامل خود و خداوند و ماوراء طبیعت و عالم ایده ها و عوالم ملکوت و غیب و امر و جهان باقی و متافیزیک نائل نخواهد گردید. چنین شناختی به عهده علوم طبیعی و تجربی و ریاضیات است و خارج از توان معرفتی دینی و الاهیات و کلام و تفسیر و حکمت و عرفان دینی و فلسفی. خداوند متعال و حقیقی در لحظه جاودانه حال که طول آن در علم فیزیک برابر با ۱۰ بتوان منهای ۴۳ ثانیه می باشد و به زمان پلانک معروف است، در محیط و محتوای کلیه جهان های موازی و مساوی و بیشمار بطور همزمان و در عین واحد هم در قالب واقعیت عینی به ظهور و پیدایش و کثرت رسیده و می رسد و هم بصورت واقعیت محض و غیبی در پشت پرده واقعیت عینی حضور مطلق دارد. خدای دینی و فلسفی و عرفانی مفهومی خشک و خالی بیش نمی باشد. از همه چیز مهمتر اینکه خداوند متعال و حقیقی در طول تاریخ پیدایش انسان روی کره زمین تاکنون هیچ انسان هایی را تحت عنواین نبی و پسر و رسول برای تربیت و هدایت بشر انتخاب و اعزام و ارسال ننموده و در گوش سر هیچ انسانی یک جمله یا جملاتی را تحت عنوان آیه و آیات نجوا و زمزمه نکرده است چه بطور مستقیم و بدون واسطه و چه غیر مستقیم و با واسطه. تکالیف سنگین و اعمال دست و پاگیر و بازدارنده رشد و نمّو و بلوغ قوای ادراکی فهم و عقل انسان و کند کننده احساسات و عواطف و افکار و خیالات افراد انسانی و در عوض تقویت کننده اوهامات و خرافات از قبیل ستایش و پرستش و نیایش و مناجات و دعا و عبادات و تسبیح و ذکر و طاعت و بندگی و احداث معابد و قربانی حیوانات در اطراف آنها و زیارت اماکن به اصطلاح مقدسه و تعیین قبله گاه و اوقات شرعی از طرف خداوند متعال و به امر وی و از آسمان و عالم ملکوت و غیب مثل بلایا و آفات علاج ناپذیر بر وجود انسان نازل و تحمیل نگردیده اند بلکه جملگی میراث دوران حاکمیت آیین های بت پرستی می باشند. نتیجه نهایی : خداوند متعال ( علمی و نه دینی ) حقیقت مطلق و بیکران است و هیچ چیز و هیچ کس دیگری غیر از او نه وجود دارد و نه می تواند وجود داشته باشد.

پاسخ

دیدگاهی بنویسید