ترس از زندگی و ترس از مرگ :
انسان همیشه از دو چیز میترسد، یکی زندگی و یکی مرگ ؛ او از زندگی میترسد چرا که در پس زندگی، مرگ اتفاق می افتد؛ یا زندگی مرگ را به ارمغان میآورد؛ او از مرگ نیز میترسد زیرا مرگ به زندگی پایان میدهد؛ پس همیشه در زندگی دو مسئله وجود داشته که به آن تابو می گویند:
۱- نیروی جنسی که زندگی را به ارمغان میآورد؛ ( نیروی حیات یا کندالینی )
۲- مرگ.
با پست های اختصاصی خودشناسی استاد موکتی در سایت بسوی خدا با ما همراه باشید.
درک مفهوم زندگی و مرگ :
اگر به صورت مردم نگاه کنید و به وجود آنها نگاه کنید متوجه دو چیز خواهی شد؛ آنان هیچ توجهی به مرگ ندارند؛مرگ در همه جا هست و انسان ها از آن غافلند؛ مرگ راهی است که زندگی از آن راه روی زمین وجود دارد؛ تنها از طریق مرگ، زندگی تجدید قوا میکند؛مرگ است که به زندگی لباس تازه میبخشد؛ مرگ بسیار خلاق است؛ تو ناپدید شدن بدن را میبینی، ولی تحول روح دیده نمیشود؛ هر چیزی که مرگ در یک سو دارد، جنسیت در سویی دیگر دارد.
احساس قدرت جنبه ای از شهوت در انسان :
انسان زمانی که شهوت را در خود حس میکند احساس قدرت میکند؛ علت اینکه انسان به شهوت گرایی تمایل دارد این است که انسان به قدرت علاقه دارد؛ انسان زمانی از مرگ رها میشود که از این نیروی جنسی نجات یابد؛ مرگ و نیروی جنسی در کنار هم و با هم زندگی میکنند.
درک انسان از حقیقت با گذر از زندگی و مرگ :
انسان فقط زمانی در حقیقت به سر میبرد که قادر باشد زندگی و مرگ را بدون هیچگونه سرکوبی بگذراند؛ زندگی بین دو قطب مرگ و زندگی وجود دارد؛ هرگاه عمیقاً وارد عشق میشوی، هر گاه به اوج لذت جنسی دست پیدا میکنی، اندوهی بزرگ تو را فرا میگیرد؛ تو به درهای تاریک سقوط میکنی؛ این غیر قابل اجتناب است.
سقوط اجتناب ناپذیر انسان پس از صعود به اوج قله :
انسان وقتی عشق ورزی میکند، خود را به اوج قله عشق یا شهوت میرساند؛ مهرورزی یا شهوت تو را به بالاترین اوج از زندگی میرساند؛ تو بعد از صعود و تجربه انرژی شدت گرفته، محکوم به سقوط هستی و بعد از سقوط، خواب آلوده و بیمار؛ زمانی شهوت رانی میکنی و زمانی مهر ورزی میکنی، زندگی به پرواز در میآید و وقتی زندگی زیاده از حد حاضر باشد تو مرگ را خواهی شناخت؛ تو تنها در شب میتوانی ستارگان را ببینی ولی در روز نه! در اوج نور نمیتوان ستارگان را دید.
شکل گیری آگاهی انسان و خود واقعی :
آگاهی انسان چیزی جز مخزنی از تاثیرات تجمع یافته از تجارب نمیباشد؛ درک تجربه یعنی گنجایش اندوختن تجارب دیگر به صورت یک واحد و گنجایش ارزیابی آن تجارب با یکدیگر؛ درک وحدت کل تجربههای متضاد، شرط آزادی و آگاهی است؛ آزادی از جذب و دفع مختلف که میخواهند بر آگاهی تسلط پیدا کنند؛ خود واقعی تکه تکههای تجارب است.
نفس انسان، جایگاه تضادها :
کوششهای اولیه برای برقراری چنین وحدتی به وسیله تشکیل نفس به عنوان پایه و مرکز شکل میگیرد؛ نفس با تمامی رویدادهای ذهنی همراهی میکند تا احتیاج را بر آورده سازد؛ نفس مانند وزنه سنگینی است که در ته کشتی است؛ نفس به انسان کمک میکند که در سفر روحی موقتاً احتیاجاتی را برآورده سازد؛ وجود نفس، نقصی همیشگی نیست؛ پیدایش نفس و تجربه کردن شیطان امری است ضروری که در زندگی یک سالک موقتاً شکل میگیرد؛ نفس جایگاه تضادّها ست.
نفس انسان سرپوشی برای معنویت :
نفس انسان را وادار میکند که لحظه به لحظه از تضادها عبور کند؛ گاهی تضاد در ذهن آنچنان رشد پیدا میکند که موجب اختلالات روانی میشود؛ نفس میخواهد تضادها را با ارزیابی غلط حل کند؛ از ویژگیهای نفس این که همیشه چیزهای مهم را نامهم و چیزهای بیهوده را مهم نشان میدهد؛ نفس به این تعلقات مادی فخر میکند و برچسب «مال من» را بر آنها خواهد زد؛ برعکس معنویت حقیقی که برای روح بسیار مهم است، نفس آنرا غیرمهم میپندارد.
برداشتن تضادها با کنترل آگاهانه ضمیر ناخودآگاه :
تضادی که ناشی از وجود نفس است با ارزشیابی صحیح از بین میرود؛ ذهن به ندرت در کار خود هماهنگی دارد، چرا که نیروهایی که در ضمیر ناخودآگاه هستند، غالباً آن را هدایت میکنند و کم هستند انسان هایی که بر این نیروهای نهفته که خط مشی زندگی ذهنی را تعیین میکنند فائق آیند؛ از میان برداشتن تضادها فقط از طریق کنترل آگاهانه نیروهای ماورایی که در ضمیر ناخودآگاه وجود دارند میسر است.
از پیج اینستاگرام ما بازدید نمایید
5 نظر
سلام – خیلی عال و بسیار مفید بود – متشکرم
چطور میتونیم اگاهانه ضمیر ناهود اگاه کنترل کنیم
متشکرم
درود بر شما. کنترل اعمال خودآگاه انسانها بقدری غیر قابل تصور است که بسختی از پس آن بر می آیند! چه خواسته کنترل ضمیر ناخودآگاه! سال ها تمرین و ممارست و آگاهانه زیستن لازم است که از پس این مهم بتوان برآمد؛ اغلب تمرین های مدیتیشن بر همین امر خلاصه می شود که شخص بتواند آگاهانه از پس نفس اماره ی خود بربیاید و کنترل لازم بر خواسته ها و اعمال روزانه اش را داشته باشد؛ شما نیز سعی کنید فعلا همین ها را انجام دهید دوست عزیز تا انشاالله روزی بتوانید ضمیر ناخودآگاه تان را نیز کنترل نمایید؛ با آرزوی موفقیت یرای شما
سلام استاد عزیز .وقتتون بخیر .سال نو برشما مبارک .خیلی علاقمند به مطالب سایت و صفحه اینستاگرامی شما هستم .مدتی یوگا کار کردم متاسفانه هر بار خواستم مدیتیشن کنم چه با مربی یوگا چه خودم ذهنم همکاری نمیکنه.انگارذهنم میترسه هر چی سعی میکنم که تصور کنم نمیشه.مشکل کجاست استاد
درود و عرض ادب. سال نو شما هم مبارک.
دوست عزیز این طبیعی هست که ذهن مانع رشد معنوی و ارامش انسان است. وقتی ببیند شما تصمیم به مدیتیشن دارید سنگ جلوی پای شما می اندازد. به ذهن اعتنایی نکنید و سعی کنید در هر صورت مدیتیشنهایتان را انجام دهید. در اوایل تمرینها دنبال نتیجه نباشید و فقط سعی کنید ذهنتان را رام کنید .هر مانعی و اشکال تراشی که برایتان بوجود اورد عکس العملی نشان ندهید و فقط نظاره گری کنید .پس از مدتی ذهنتان ارام میگیرد. موفق باشید.
ممنون از پاسخ ارامبخش شما .
ایام بکامتون باشه.